سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

دخمل کوچولو

این روزای دخملی

سلام عزیز دل مامان این روزا خیلی ماشالا مامانی شیطون و با نمک شدی عزیز دلم تو عشق مامانی دختر نازم امروز هر جا میرفتم میومدی دنبالم و می گفتی مامان ییام یعنی سلام بعد می گفتی خوووبی شیرین زبون من روز به روز شیرین تر و عسل تر میشی فدات شم امروز از صبح که یبدار شدی بازی و شیطنت کردی الانم خوابیدی.منم حسابی کار کردم امروز بهت می گفتم سارا دست نزن به وسایل تو هم طوطی وار پشت سر من می گفتی مامان اهههههههههههه جیز دست نزن. دوست دارم شیرینی زندگیم.ساعت 7 صبح الارمی شدی برای بیداری بابا خواب بودی و خواب میدیدی گریه می کردی بابا رو هم بیدار کردی تا دیر به محل کارش نرسه .امروز کلی با تلفن با مامان و وستات و خالت ...
14 ارديبهشت 1393

رویدادهای سال 93 دخملی

سلام عزیز دردونه مامان.عزیز دلم خیلی دلتنگ و وابستهاتم.شاید بگی چرا دلتنگ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلتنگم که هر لحظه ببوسمت مامان از بوسیدنت دیدنت شیرین زبونیت سیر نمیشه. این چند وقته درگیر یه احساس بد بودم.خدا برای هیچ کس این احساس رو نخواد.احساس می کردم هر ان از دستت می دم و خیلی نگران بودم.احساس دلشوره عجیب که خدا رو شکر تا حدود زیادی بر طرف شد. بعضی وقتا فکر می کردم که مثل قبل دوست ندارم ولیییییییییییییییییییییییییییییییی مامان عاششششششقققته و بی تو می میررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره. امسال 14 فروردین رفتیم شمال 2 روز شمال بودیم رفتیم ناهار خوران گرگان و دوشب اونجا بودیمبندر ترکمن هم رفتیم.یه سدی بود رفتیم اسمش الان یادم نمیاد....
8 ارديبهشت 1393
1